خانم " الهام مهرانفر"، شاعر ایرانی، زادهی سال ۱۳۶۷خورشیدی، در اصفهان است.
خانم "
الهام مهرانفر"، شاعر ایرانی، زادهی سال
۱۳۶۷خورشیدی، در اصفهان است.
وی لیسانس ادبیات فارسی، ارشد ادبیات نمایشی و دکتری پژوهش هنر دارد و کتاب "سالهای کبیسه" مجموعهای از اشعار اوست، که چاپ و منتشر شده است.
◇ سوابق تدریس:
- تحول بیان سینمایی (کارشناسی ارشد-غیر انتفاعی سپهر)
- آشنایی با سینما (کارشناسی-غیر انتفاعی عقیق)
- نشست فیلم کوتاه (انجمن سینما خمینی شهر)
- جامعه شناسی سینما (کارشناسی ارشد-غیر انتفاعی سپهر)
- تاریخ سینما ۱ و ۲ و ۳ (کارشناسی-غیر انتفاعی سپهر)
و...
◇ کتابشناسی:
- مبانی نظری سینما و نقد آثار سینمایی (انتشارات آیندگان)
- تستهای تألیفی مبانی نظری سینما و نقد آثار سینمایی(انتشارات آیندگان)
- دانستنیهای تخصصی، تاریخی و بینشی در هنر نمایش(انتشارات آیندگان)
- سالهای کبیسه (مجموعه شعر / نشر کنکاش)
و...
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
◇ نمونهی شعر:
(۱)
از پلکان شرقی
بیا
برگردهی تابناک نیلوفران
پیش از آنکه
هزار دست بریده
پیراهنت را
قفا بدرد
با لشگرکی از پیادگان سنگی
و تاجی مفرغی
نعلین را به شاخههای انجیر بیاویز
و در این وادی برهوت
آوازی بخوان
باریکتر از مو
و برندهتر از شمشیر
دخترک سنگی تو
گره بر تار میزند
برای سر دادن آوازی
که مردان دریا را
به گردابی سخت خواهد خواند
پیادگان شنی را
بشارتی ده
به عذابی که پایانش
سقوط
به آغاز تولد است
این سوزن
روزی
گلوی بیابان را خواهد درید
بیکه ردی از مجنونی
بر سینهاش نقش زند
روزی که آمدی
و مرا میان دو کوه
رها کردی
هفت فلک را
به هفت نزاع میهمان کردم
در سپیدهدمیکه
هر پگاه
بوی تیر میکشد
با گیسوانم ریسمانی بافتم
و اقصای قلبت را
به بند کشیدم
تا دلبرکانت را زین پس
جز در هیئت من
نبینی
پیش از سپیده
سوزنی از تنت میکشم
و کنیزکانم را در تاریکی
به کامت میکشانم
تا قصری برایم بنا کنی
بی که مرا
حتی در خوابهایت دیده باشی
این طلسم را
خواندم
و بر گرهها دمیدم
بسان جادویی
که هفت تیرهات را
به کام هفت گرداب کشاند
زین پس من
شبیه همهی دخترکان این شهرم
و تو را از این اندوه
رهایی نخواهد بود
تا ابدالآباد
آمین
(۲)
هفت اختران
برای تو میخوانند
وقتی ماه سرخ
نشسته بر گردهی شب
نفسهایت را شماره میکند
اینجا هفت برادران
با نعشی بر دوش
شب را سیاه کردهاند
...
بر خوان شب مینشانیام
بهسان امیری
که ماه را کبود خواهد کرد
وهالهی کمسویت
پیغمبریست
که آیههای غبارین میخواند
و با عصای هلالین
شب را میشکافد
تا از میان ستارگان بگذرد
بیآنکه تر شود
(۳)
مجنون مجنون بیا
که لیلی لیلی مردم
میان این قبیلهی شن باره
که گیسوان بریدهام را
بر خیمهها میآویزند
و خاکستر سرخم را بر کجاوهها
بیا بر شانههای بیابان بیاویزیم و
تنهامان را
میان خیمههای پوسیده
به بارگاه آفتاب بسپاریم
و بگرییم
بر سوگ دو خورشید
که یکی به اندوه میرود و
دیگری به گور
(۴)
من از آروارهی یک گرگ گذر کردم
تا طلسمیشکسته شود
که دستهایمان را
میان دو حفره
بلعیده بود.
هنوز هم در ابتدای جهان ایستادهام
بر سر قراری که گذاشتیم
در ماه فروردین
روز خرداد.
وقتی خورشید با شعاع همیشگیاش
زمین را سرشار خواهد کرد.
در آن هنگام که آسمان هفتپاره خواهد شد.
کوهها از انتهای خاک برمیخیزند.
دریاها سر به سینۀ اقیانوس میکوبند
و ریواسهای بسیاری زمین را احاطه خواهند کرد.
من در میان انبوهی
از اجداد انسان
که بر درختان
در انتظار غروب خورشیدند
در همان نقطه ایستادهام
و استخوانهایم
بر کتیبههای هزارانساله
مرثیه میخواند.
(۵)
بر بالهای ابلیسی
با سر انگشتان آویزان از فلق
من بههاویههای سرگردانی درآمدم
و فریادم را
در برجهای قدیمیعتیقه کردم
وقتی تو را میان یالهای فراموشی
بر اقصای آخرین رودخانه رها میکردم
(۶)
از یاد ببر
هجوم مرغان ابابیل را
که ماهیان مرده
راه دریا را نشانمان دادند
نقرهایتر از آب
از فلسهای تو میآیم
گذشته از رواق مد و
معبر تورهای پیچا پیچ
تا دوباره بخوانیام
با نجابت لهجههای مرجانی
(۷)
فصلها از گیسوان من میگذرند و
شب از نگاه تو
با ارابههای نور
به تشییع ستاره بیا
در عزای
کشتزار
دانههای جوان
شکاف شب
به شمار انگشتان تو میرسد
نیامده
بذری بپاش
بر این “جُلجُتای” خاموشی.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
سرچشمهها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.mahgereftegi.com
www.amoozesh.iycs.ir
www.vaznedonya.ir
www.cherouu.ir
www.nahang.ir
و...